ارتباط وسياست
 
شنبه 30 مهر 1392برچسب:ارتباط سياسي, :: ::  نويسنده : موسویان

تاریخچه ارتباط سیاسی

از لحاظ تاریخی، كهن‌ترین پژوهش‌ها در زمینه‌ی ارتباطات سیاسی متعلق به اندیشمندان یونان باستان است؛ كه "گورجیاس" اثر معروف افلاطون در رأس آن‌ها قرار دارد. این كتاب، كه افلاطون نام یك سوفیست را بر آن نهاده است و درباره‌ی فن سخنوری برای دست‌یابی به قدرت، نوشته شده است، این موضوع را با قلمی نقّاد، مورد بررسی قرار می‌دهد. اثر دیگر این عرصه را می‌توان كتاب "شاهزداده"، متعلق به نیكولو ماكیاولی، سیاستمدار و متفكّر ایتالیایی دانست؛ كه وی در این كتاب، به تشریح قدرت‌های سیاسی و چگونگی حفظ آن پرداخته و شرارت حاكمان را لازمه‌ی بقای حكومت قلمداد كرده است. اما از قرن شانزدهم تا هیجدهم، در اثر تحوّلات عظیم اجتماعی، نظیر فعالیّت مطبوعات، چارچوب زندگی و روشنفكری درهم ریخت.

در این دوران، اندیشمندانی مانند توماس هابز، جان لاك و ژان ژاك روسو، نظریات جدیدی را در مورد آزادی‌های سیاسی عرضه كردند. تحوّلات اقتصادی و جنبش‌های سیاسی نیمه دوم قرن هیجدهم و نیمه اول قرن نوزدهم، شئون مختلف زندگی سیاسی اجتماعی را درهم نوردید و در آن‌ها تزلزل و اضطراب پدید آورد و سبب نظریه‌پردازی‌های سیاسی مهمی شد. در چنین شرایطی است كه نوشته‌های افرادی مثل كارل ماركس و جان استوارت میل و ... شكل می‌گیرد. در همین دوران اثر معروف دیگری از استوارت میل تحت عنوان "نظام منطق"، كه كتابی است در زمینه ارتباطات سیاسی، منتشر می‌شود. كتاب دیگری كه در زمینه‌ی ارتباطات سیاسی نوشته شده "چه باید كرد" لنین است؛ كه در آن توسعه وسایل ارتباط جمعی را عاملی می‌داند، كه به‌وسیله آن می‌توان به نظام اجتماعی به‌عنوان پدیده‌ی عصر جدید تسلط پیدا كرد.

با آغاز قرن بیستم، پژوهشگران زیادی در كشورهای مختلفی مثل آمریكا، انگلستان، شوروی و آلمان، از طریق روش تحلیل محتوا، سخنرانی‌های عمومی و سیاسی و به‌طور كلی تمام پیام‌های سیاسی را مورد بررسی قرار دادند. در سال 1930، هارولد لاسول، از روش تحلیل محتوا برای مقایسه‌ی تبلیغات سیاسی و نتایج آن، در زمان و مكان‌های مختلف استفاده كرد. "لاسول" و "لیتز" در سال 1940 با كمك یكدیگر، تئوری‌های تحلیل محتوا و روش‌های آن‌را تدوین كرده و در زمینه‌ی تبلیغات سیاسی به‌كار گرفتند. "پل لازار اسفلد" نیز در جریان انتخابات ریاست جمهوری 1940 ایالات متحده آمریكا، در جریان یك بررسی، سعی كرد تا عوامل مؤثر در تصمیم‌گیری رأی دهندگان حوزه انتخاباتی "اری" در  ایالت "اوهایو" را مشخص سازد. از آن تاریخ به بعد، بررسی در زمینه ارتباطات سیاسی متداول شد كه از آن جمله می‌توان به آثار اولیه‌ی "كارل دویچ" درباره‌ی "مدلهای ارتباطی در علوم اجتماعی" و "ملّی‌گرایی و ارتباطات جمعی" و "جامعه سیاسی در سطح بین‌المللی" اشاره كرد.

بدین ترتیب، از جنگ‌ جهانی دوم تاكنون، پژوهش در مورد ارتباطات سیاسی در سطح ملّی و بین‌المللی توسط افرادی مثل "لوسین پای"، "دانیل لرنر"، "ریموند بوئر"، "گابریل آلموند" و ... بالا گرفت و تا آن‌جا پیش رفت، كه امروزه ارتباطات سیاسی به‌عنوان یكی از دروس رشته ارتباطات و علوم سیاسی به‌حساب می‌آید.

بخش دوم: ارتباطات سياسي و وظايف رسانه ها

ارتباطات سياسي و وظايف رسانه ها

در دوره معاصر، ارتباطات فعاليتهاي مختلف اجتماعي، سياسي، فرهنگي و اقتصادي را در بر مي گيرد و در اين ميان با پيچيده تر شدن و گسترش جوامع اهميت ارتباطات در بعد سياسي نيز روزافزون مي گردد تا حدي که بايد گفت در شرايط فعلي ارتباطات مايه اصلي زندگي سياسي است و بدون بهره گيري از وسايل ارتباطي و رسانه هاي گروهي نظام هاي سياسي قادر به نظم بخشيدن در جامعه و شريک ساختن مردم در زندگي سياسي نيستند. همچنين اعضاي جامعه براي ايفاي نقش فعال، شرکت در انتخابات و ارتباط متقابل با سياستمداران به رسانه هاي جمعي نيازمندند.

در ارتباط سياسي آنچه اهميت دارد تاثير بر رفتار است، ارتباط گر سياسي که در اين نوع ارتباط به طور عمده سياستمدار است سعي مي کند با بهره گيري از ابزار مختلف ارتباطي و کاربرد قوانين و تکنيک هاي لازم بر مخاطب تاثير گذارد و وي را همواره هماهنگ با برنامه ها و ايده هاي خود ساخته و با کسب نفوذ و جلب افکار و آرا» عمومي مردم، موقعيت خود را تحکيم بخشيده و به گسترش دايره قدرت خود بپردازد.

1-2 ماهيت ارتباط سياسي

جامعه مجموعه اي از افراد است که در محيطي مشترک زندگي مي کنند و نهادها، فعاليتها و منافع مشترکي دارند، اما اگر به هيچ ترتيبي با يکديگر ارتباط برقرار نکنند، حتي نمي توانند از منافع مشترک خود آگاه شوند; چه رسد به اينکه بخواهند اقدام مشترک هدفمندي انجام دهند. اغلب گفته مي شود که اساس سياست، اشکال مختلف ارتباط به ويژه گفتگو است که نماد تعامل اجتماعي ميان افراد است.

ارسطو خويشاوندي طبيعي سياست و ارتباط را به رسميت مي شناسد و محل پيوند اين دو حوزه را "علم بيان " مي داند.

وي در "علم بيان " خود اهميت گفتگو و اشکال مختلف ارتباط اقناعي را به شکل منظمي تجزيه و تحليل مي کند. از نظر او ارتباط يعني "جستجوي کليه امکانات براي اقناع " و اين عبارت امروزه هم محور اصلي ارتباط سياسي را شکل مي دهد. بالغ بر دو هزار سال است که سياست و ارتباط، همواره دست در دست يکديگر امور گوناگون ازجمله حوزه سياسي را زير پوشش خويش داشته اند، زيرا اين دو قسمت هاي ضروري طبيعت سرشت انسان را نشان مي دهند.

امروزه برخي پژوهشگران، ازجمله ديويد ال سوانسون ثابت کرده اند که ارتباطات سياسي آشکارا از قلمروي تعريف شده اوليه و نهادي خود فراتر رفته است و پرسش هاي مربوط به اين رشته آنقدر توسعه يافته که نظريه هاي اقتصادي و مطالعات فرهنگي را نيز دربرگرفته است.

همچنين بسياري از پژوهشگران علوم انساني، ارتباطات را نه تنها محور اصلي مبارزات سياسي نوين بلکه اساس معرفت شناسي آن مي دانند و عقيده دارند که بدون ارتباطات، مبارزه سياسي آگاهانه اي صورت نمي گيرد.

با بهره گيري از تعاريف و ديدگاه هايي که پژوهشگران درخصوص ارتباط سياسي ارايه داده اند مي توانيم بگوييم ارتباط سياسي يعني ارتباط هدفمند يا هدفدار درباره سياست. که شامل موارد زير است:

1- همه شکل هاي ارتباطي که براي کسب هدف هاي معين زير نظر سياستمداران و ديگر عاملان يا بازيگران سياسي قرار دارند.

2- همه شکل هاي ارتباطي درباره بازيگران سياسي و فعاليت هاي آنان مثل گزارش هاي خبري، سرمقاله ها و همه شکل هاي مباحثه رسانه اي که سياست را دربرمي گيرد.

3- همه شکل هاي ارتباطي که افراد غيرسياسي مانند راي دهندگان و نويسندگان روزنامه ها براي بازيگران سياسي ارسال مي کنند.

 

2-2 عناصر ارتباط سياسي

هر ارتباطي از سه عنصر اساسي فرستنده، پيام و گيرنده پيام تشکيل شده است. در ارتباط سياسي نيز اين عناصر عبارتند از: فرستنده يا پيام دهنده (بازيگران سياسي، سازمانها و احزاب سياسي)، وسيله ابزار ارتباطي (رسانه ها) و پيام گيرنده (شهروندان) پيام مورد نظر و واکنش و منظور خواسته شده از سوي پيام دهنده.

پيام دهنده: هر فرد يا گروهي که به منظور تاثيرگذاري بر قدرت سياسي و خط مشي دولت اقدام کند يک پيام دهنده سياسي است. انواع اصلي چنين پيام دهندگاني در جوامع سياسي مدرن، احزاب و سازمانهاي سياسي هستند. همچنين روابط عمومي هاي سازمان هاي دولتي و غيردولتي نيز در پي تاثيرگذاري بر افکار عمومي جامعه اند.

پيام: پيام دهندگان فرآيند ارتباط و اقناع را با ارسال پيام آغاز مي کنند. هر پيامي از نمادهاي مختلف کلمه، تصوير، صدا و حرکت دست و صورت و... تشکيل شده است و پيام دهندگان مي کوشند به ياري آنها افکار و آرا» خود را به ذهن دريافت کنندگان مورد نظر منتقل کنند.

گيرنده پيام: دريافت کننده پيام فرد يا گروهي است که از پيام پيام دهنده آگاه مي شود چه مستقيم و چه غيرمستقيم. در اين مورد (ارتباط سياسي) به طور عمده منظور گستره جمعيتي جامعه يا شهروندان است.

ابزار ارتباطي: پيام دهندگان ناگزير بايد از رسانه ها استفاده کنند و راهي را براي انتقال پيام هايشان به مخاطبان بيابند راه هاي مختلفي ازجمله گفتگوي خصوصي و چهره به چهره براي انتقال پيام وجود دارد ازجمله مباحثات و گفتگوهاي سياسي. ولي در ارتباط سياسي سروکار پيام دهندگان و کنشگران سياسي عمدتا با رسانه هاي گروهي و ارتباطات جمعي است تا بدين وسيله بتوانند بر مخاطبان گسترده تاثيرگذاري نمايند.

3-2 جايگاه ارتباطات سياسي در جامعه

ارتباط سياسي يک نوع ارتباط اقناعي است. در اين نوع ارتباط هدف مشخصي در نظر است و پيام به صورت ويژه ارسال مي شود. هدف از ارتباطات سياسي ايجاد نظم در جامعه است.

همچنين ارتباطات سياسي به وظيفه نظام سياسي در فراهم آوردن اطلاعات براي توجه ملت به قوانين زندگي سياسي اشاره مي کند; اينکه چرا و چگونه مردم يک جامعه بايد رفتار نمايند و به حمايت از نظام و حاکميت ادامه دهند.

 اين ارتباطات همچنين اطلاعات دريافتي از ملت يا بازخوردي که به درخواست ها و حمايت ها مربوط مي شود را نيز دربرمي گيرد. بنابراين بدون ارتباطات کليه جوانب فعاليت سياسي باز خواهد ايستاد.

ارتباطات در سطح ملي، پايتخت سياسي را به پايتخت فرهنگي تبديل مي کند، مرکز و هويت ملي به وجود مي آورد. با ايجاد وحدت ملي از ناهماهنگي ها و درگيري هاي قومي، نژادي، زباني، مذهبي و سياسي کاسته مي شود.

 نقش ارتباطات در ايجاد و حفظ وحدت ملي نقشي غيرقابل انکار و بسيار مهم است. امروزه حکومت ها از وسايل ارتباطي در ايجاد حساسيت هاي مشترک، شادي ها و يا نگراني هاي عمومي و همبستگي هاي ملي سود مي برند.

براي حکومت هيچ چيزي بالاتر از روحيه قوي ملي در کشور نيست، اين روحيه و آمادگي صرفا از طريق ارتباطات سياسي و آماده سازي ذهنيت مردم توسط دست اندرکاران حکومت و رجال سياسي قابل حصول است. بطور طبيعي ملتي که احساس يکپارچگي و همبستگي ملي کند به سرنوشت مشترک خويش پايبند خواهد بود و در اين صورت کمتر خطر پراکندگي و درگيري هاي قومي و نژادي وجود خواهد داشت و درنتيجه حاکميت جامعه از اقتدار و اطمينان بالاتري برخوردار خواهد بود.

بطور کلي پيوند نزديک تر مردم و ارتباط بيشتر آنها با رسانه ها مويد مشارکت بيشتر سياسي اجتماعي مردم است.

4-2 نقش و وظايف رسانه ها در ارتباطات سياسي

رسانه هاي اطلاعاتي و خبري واسطه اصلي ميان سياستگذاران و توده مردم اند. رسانه ها توده ها را بسيج مي کنند تا انديشه هاي جديد و تکنيک هاي مدرن را بپذيرند.

وظيفه دشوار رسانه هاي گروهي اين است که ساختار سياسي با ثبات و پايداري را بنا کنند که در آن ساختار، محيط اجتماعي همگون و شايسته اي پديد آيد و آن نيز به گسترش توسعه ملي سرعت دهد.

در اين ارتباط دو وظيفه متفاوت براي  رسانه هاي گروهي عبارتند از:

1- متحد کردن همه مردم کشور

2- تشويق و واداشتن آنان به مشارکت در طرح هاي توسعه ملي

اکثر انديشمندان وسايل ارتباطي يک سياست جمعي نيرومند را پيش شرطي براي نوگرايي و توسعه ملي مي دانند. البته در کشورهاي جهان سوم نقش رسانه هاي گروهي بر جريان يک سويه ارتباطات از سمت دولت، که مسئوليت طرح و اجراي پروژه توسعه ملي را برعهده دارد استوار است.

رسانه هاي گروهي به پيدايش رهبران جديدي کمک مي کنند که مساله ميآفرينند و از نظر ايدئولوژيک متصدي توسعه ملي مي شوند.

بين توسعه اقتصادي و ارتباطات همگاني رابطه اي مستقيم وجود دارد و رسانه هاي گروهي نيروي محرکه در روند توسعه يک جامعه اند.

يکي از وظايف رسانه ها اين است که واقعيت هاي سياسي و اجتماعي را به درستي به تصوير بکشانند. ايفاي نقش وجدان جمعي مستلزم اين است که رسانه ها بتوانند تمام نظام اجرايي را نقد کنند، زيرا انتقاد سازنده با رفع خطا و اجراي درست امري سازنده است.

نقش رسانه ها هدايت و تاثيرگذاري بر افکار عمومي، ساختن ايدئولوژي و فرهنگ توده اي، پرورش شهرونداني نقاد و ايجاد همبستگي اجتماعي در جامعه اي باز و کثرت گرا مي باشد.

البته، نقش رسانه ها علاوه بر آموزش و اطلاع رساني، تفريح و سرگرمي هم هست، ولي بايد توجه داشت که نقش سرگرم کننده ارتباطات به آن حدي نرسد که جامعه را غيرسياسي کرده و آنها را از توجه به سرنوشت خويش بازدارد. کاري که امروزه بسياري از وسايل ارتباط جمعي به ويژه در غرب انجام مي دهد و در واقع بزرگترين تاثير منفي را دارد.

درنتيجه رسانه ها از طريق برجسته سازي، بر نگرش ها، باورها و ارزش هاي خاصي تاکيد مي کنند و تصور و ادراک ما را از واقعيت، شکل مي بخشند.

بخش سوم: اینترنت و ارتباطات سیاسی

1-3 نقش ارتباط الکترونیکی در ارتباطات سیاسی:

ارتباطات سیاسی، انتقال اطلاعات سیاسی از یک بخش نظام سیاسی به بخشی دیگر و میان نظام‌های اجتماعی و سیاسی است و در این میان، فناوری‌های نوین ارتباطی مؤثرترین و کارآمدترین مجرای انتقال این اطلاعات هستند؛ اطلاعاتی که به شهروندان توانایی فهم و درک رویدادها و روندهای سیاسی و تصمیم‌گیری برای اتخاذ بهترین مشی سیاست‌ورزی و کنشگری را می‌دهد. تحقق دموکراسی به میزان توانایی مردم به داوری دربارة مشی سیاسی نمایندگانی که می‌خواهند داشته باشند و نیز به داوری آن‌ها درباره این که آن نمایندگان به وعده‌هایی که می‌دهند عمل می‌کنند یا نه، بستگی دارد. امکان این داوری‌ها در وهله نخست بستگی به اطلاعات و اخبار و در وهله دوم به دانش، فرصت و مهارت تبدیل این اطلاعات به یک ارزیابی معتبر دارد.

 

هر کس که امروز دغدغة ترویج «دموکراسی» را دارد باید به راه‌های تازه‌ای برای تشویق گفت‌وگو و تبادل نظر میان شهروندان و ساختن پل‌های ارتباطی میان حاکمان و شهروندان بیندیشد. فناوری‌های اطلاعاتی و ارتباطی در این خصوص حائز اهمیت اند. این فناوری‌ها ابزارهایی هستند که می‌توانند راه‌های نوینی به سوی گشودگی و گفت‌وگو و تحقق دموکراسی نیرومند بگشایند.

 

به باور بسیاری از اندیشمندان، حوزه عمومی جدیدی از دموکراسی ارتباطی- الکترونیکی به واسطه فناوری‌های نوین اطلاعاتی به وجود آمده است. لذا کسانی که به حوزه‌های سیاسی و فرهنگی آینده علاقه‌مند هستند باید از نقش مهم حوزه‌های عمومی جدید آگاه باشند و در این حوزه‌ها فعالیت کنند.

 

می‌توان حیات‌بخش بودن و معتمد بودن دموکراسی ارتباطی- الکترونیکی را در شکل جدید حوزه‌های عمومی و فضای ارتباطی- الکترونیکی نشان داد. چنین فضایی بسیار مشارکتی‌تر از فضای تلویزیونی و نیز صنعت فرهنگ رسانه‌ای است. این فضای ارتباطی- الکترونیکی متنوع‌تر و سرزنده‌تر از فضاهای فرهنگی ـ عمومی معاصر است.

 

با این تفاسیر به نظر می‌رسد یکی از مهم‌ترین کانون‌ها و قلمروهای فعالیت فناوری‌های نوین ارتباطی بویژه اینترنت، قلمرو ارتباطات سیاسی و بویژه انتخابات و مبارزات انتخاباتی است.

2-3 نقش اینترنت در ارتباطات سیاسی:

اینترنت با دارا بودن ویژگی‌هایی چون تعاملی بودن، جمع‌زدایی، تمرکززدایی و عدم محدودیت مکانی و زمانی، مهم ترین و تأثیرگذارترین فناوری نوین ارتباطی در عرصه ارتباطات سیاسی است که گونه‌های تأثیرگذاری آن در این عرصه را می‌توان چنین برشمرد:

 

1. اطلاعات و آگاهی شهروندان را افزایش می‌دهد

شهروندان با دسترسی به مجموعه‌ای بی‌نهایت از اطلاعات از طریق اینترنت می‌توانند گزینش فعالانه‌ای در حوزه سیاست انجام دهند و با گسترش مجاری دریافت اطلاعات، به اطلاعات رادیو و تلویزیون بسنده نکنند. در واقع شهروندان با گزینش و انتخاب اطلاعات، به مخاطب فعال تبدیل می‌شوند.

 

از آنجایی که تصمیم‌گیری آگاهانه و عقلانی در گرو داشتن اطلاعات وسیع و ارزیابی دقیق وضعیت سیاسی است، اینترنت با ایجاد و تسهیل اطلاعات، به توانمندسازی شهروندان کمک می‌کند.

 

2. استراتژی‌های ارتباطی کنشگران سیاسی را گسترش می‌دهد

احزاب، گروه‌ها و کاندیداها با حداقل هزینه امکان می‌یابند دیدگاه‌های خود را به اطلاع عموم برسانند و به عبارتی، تریبونی جهانی در اختیار داشته باشند. همچنین دسترسی کنشگران به مردم مستقیم است و دروازه‌بانان و گزینشگرانی که در رسانه‌هایی چون روزنامه، رادیو و تلویزیون وجود دارند، در اینترنت به چشم نمی‌خورند، لذا اخبار و اطلاعات با تحریف و دستکاری کمتری در اختیار شهروندان قرار می‌گیرد.

 

3. فرایند بسیج سیاسی را تسهیل می‌کند

اینترنت فرصت‌های لازم را برای افراد و گروه‌هایی که منافع مشترک دارند، فراهم می‌کند تا با پشت سر گذاشتن موانع سیاسی و جغرافیایی، به اطلاع‌رسانی و اظهار نظر بپردازند و برای حضور و عمل سیاسی، دست به بسیج سیاسی بزنند. بویژه اقلیت‌های قومی، جنسی و... می‌توانند با راه‌اندازی تشکل‌ها و اجتماعات مجازی، یک تریبون جهانی برای خود فراهم کنند و دست به واکنش بزنند. به واسطه مجاری ارتباطی اینترنتی، کنشگران سیاسی بر حاکمان و سیاستمداران و فرایند تصمیم‌گیری‌شان تأثیر می‌گذارند. به عبارتی تکنولوژی های نوین ارتباطی - اطلاعاتی به افرادی که دارای منافع مشترک هستند فرصت می‌دهد با وجود فاصله یا موانع اجتماعی، با هم در تماس باشند. انسان‌ها می‌توانند از طریق تریبون‌های جهانی مبتنی بر منافع محدود، از حصار جغرافیا یا محدودیت مکانی‌خلاص شوند.

 

4. بر ارتباطات درون‌سازمانی احزاب و گروه‌ها تأثیر می‌گذارد

ویژگی بارز تلویزیون این است که با تمرکز بر کادرهای مرکزی احزاب، اهمیت فعالیت‌های انتخاباتی محلی را کاهش می‌دهد. به این معنا که رده‌های پایین‌تر احزاب و گروه‌ها در محدوده‌های جغرافیایی پیرامونی و شهرستان‌ها، فرصت چندانی برای اظهار نظر و تأثیرگذاری بر فرایند تصمیم‌گیری ندارند. در نتیجه، همه چیز در حزب متمرکز می‌شود و مردم در حاشیه قرار می‌گیرند. مطالعات نقش تلویزیون در ارتباطات سیاسی نشان می‌دهد که تلویزیون اهمیت فعالیت‌های انتخاباتی محلی را کاهش داده و فعالیت‌ها را به کارکنان مرکزی حزب انتقال می دهد. این مسئله به تحرک فزاینده احزاب و حاشیه‌ای شدن توده مردم منتهی شد. ولی اینترنت این وضع را دگرگون کرد و این امکان را فراهم آورد که مردم و هواداران نسبت به آنچه رهبران احزاب و گروه‌ها انجام می‌دهند، اطلاعات بیشتری کسب کنند و ضمن اظهار نظر و مخالفت، نخبگان سیاسی را به پاسخ‌گویی وادار سازند. خلاصه این که، اینترنت قدرت را میان نخبگان و مردم توزیع و به تمرکز زدایی کمک می‌کند.

 

5. هزینه‌های ارتباطات سیاسی را کاهش می‌دهد

به طور سنتی، دامنه مشارکت و فعالیت در زمینه سیاسی و مشارکت‌ سیاسی به خاطر موانع  زمانی، مکانی و مالی محدود بود. با ورود اینترنت، هزینه‌های ورود به حوزه عمومی پایین آمد و مبادله ایده‌ها کمتر وابسته به منابع مالی و پولی شده است. به عبارتی، احزاب و کنشگران سیاسی از طریق اینترنت و با حداقل هزینه می‌توانند با مردم ارتباط برقرار کنند. بنابراین اینترنت سطح مشارکت سیاسی را در جامعه افزایش می‌دهد.

 

اینترنت با تقلیل محدودیت‌های زمانی و مکانی، هزینه‌های مربوط به ریسک سیاسی را نیز کاهش می‌دهد و امکان موضع‌گیری سیاسی با خطر پذیری کمتر را فراهم می‌کند.

 

6. سطح تعاملات و تبادلات میان افراد را افزایش می‌دهد

اینترنت با افزایش سطح تعاملات و تبادلات سیاسی، باعث شکل‌گیری نوعی فعال‌گرایی سیاسی در جامعه می‌شود به این معنا که اعلام موافقت یا مخالفت با یک مسئله و رویداد سیاسی توسط شهروندان در فضای مجازی، احساس خوب و مثبتی از توانمندی‌ سیاسی برای این کنشگران فراهم می‌کند؛ زیرا شهروندان احساس می‌کنند آزادانه‌تر می‌توانند وارد عرصه سیاسی شوند.

 

اینترنت به مفهوم و حس دخالت بازیگران، حداقل به دو دلیل شدت می‌بخشد: الف. مردم احساس می‌کنند که بیش از شیوه‌های ارتباط سنتی وارد بازی می‌شوند. ب. اینترنت بر سازمان و تشکلی که آن را به کار گرفته است، احساس یک عامل کارآمد و قدرتمند را می‌بخشد که قادر است در محیط زندگی‌اش تأثیرگذار باشد. اینترنت هم‌چنین امکان شکل‌گیری هویت جمعی را فراهم می‌کند. افراد از طریق تعاملات و تبادلات مبتنی بر شبکه، درک بهتری از آنچه در آن اشتراک نظر دارند به دست می‌آورند. علاوه بر آن، اینترنت احساس تعلق به یک گروه خاص یا احساس تعلق به یک اجتماع ویژه را برای مردم فراهم می‌کند.

بخش چهارم: رابطه ی ارتباطات سیاسی با قدرت سیاسی، افکارعمومی و رسانه ها

1-4 ویژگی های ارتباطات سیاسی:

همانطورکه گفته شد، ارتباطات سیاسی ازطریق رسانه های موجود درجامعه دنبال می شود. اگرچه پیام‌های ویژه سیاسی و کانال های ویژه سیاسی ارتباطات، آشکارتر از همه در درون خود نظام سیاسی وجود دارند.

بیشترارتباطات سیاسی ازطریق کانالهای ارتباطی جامعه برقرار می‌گردند و پیام های سیاسی، به‌ویژه پیام‌های موجود در ذهن دریافت کنندگان، همیشه از پیام های دیگر تفکیک نمی شوند. برای مثال تنها مقدار محدودی از بازده رسانه‌های همگانی مخصوصاً در مورد رادیو و تلویزیون سیاسی است. اگرچه بدیهی است که نظریه پردازان "سرکردگی" مانند "گرامشی" و ساختارگرایانی مانند "آلتوسر" Altoser تعریف بسیار وسیع تری در مورد اینکه چه چیزی سیاسی است، به کار می‌برند. علاوه بر آن بسیاری از آنچه سیاسی است یا اهمیت سیاسی دارد، توسط بسیاری از اعضای جامعه لزوماً ای‌نگونه شناخته نمی‌شود. برای مثال اهمیت زیاد مسائل محیطی، اهمیت سیاسی برخی از آنها را افزایش داده است و باعث گردیده ،که بعضی دیگر که قبلاً تصورنمی شد، اهمیت سیاسی داشته باشند، سیاسی درنظر گرفته شوند. مثلاً جرم وجنایت لزوما ً سیاسی تلقی نمی گردند، تا زمانی‌که شکلی به خود بگیرند، یا به ابعادی برسند که سبب شود، اعضای جامعه احساس کنند که دولت باید برای برخورد با آن، دست به اقدام بزند.

ارتباطات سیاسی،مانند ارتباطات در زمینه‌های دیگر، هم به صورت عمودی و هم به شکل افقی عمل می کند. یعنی همیشه به صورت یک جریان دوطرفه و بطور جانبی میان افراد وگروه ها صورت می گیرد. بدین‌سان افراد و گروههای مختلف، شبکه های ارتباطات و الگوهای مشخص و متفاوتی خواهند داشت. برای مثال مقامات سیاسی، همتایان خود، اعضای بوروکراسی، طرفداران ومخالفان سیاسی خود، رهبران گروه های سیاسی، رسانه‌های همگانی و عامه مردم را هم جزء منابع و هم درزمره مخاطبان به شمارمی آورند. کانال‌هایی که آنها مورد استفاده قرارمی دهند، ممکن است شامل روابط رو در روی رسمی و غیررسمی درسطح میان فردی، روابط مستقیم وغیر مستقیم با رسانه های همگانی، گروههای فشار وعامه مردم باشد. به طورخلاصه مقامات سیاسی ممکن است، شبکه های ارتباطی گسترده ای داشته باشند، که نسبت به پدیده های سیاسی بسیار حساسند. برعکس، عامه مردم تا آنجا که به ارتباطات سیاسی مربوط می شود، اکثرا ً شبکه های بسیار محدودتری خواهند داشت، که بسیار بیشتر به رسانه های همگانی وابسته اند و به شیوه ای متناوب و چند باره عمل می کنند. ارتباطات سیاسی ازسه کانال اصلی استفاده می کند. رسانه‌های همگانی، گروه‌های فشار و احزاب سیاسی و روابط غیررسمی بین افراد وگروه ها.

رسانه های همگانی برای پخش گسترده اطلاعات سیاسی مهم هستند.و دربیشتر جوامع مهمترین منبع اینگونه اطلاعات راتشکیل می دهند و تلویزیون دراین بین مهمترین آنهاست. رسانه ها همچنین با تبلیغ عقاید افراد و گروه‌ها، در شکل‌گیری افکارعمومی ایفای نقش می کنند. این امر می‌تواند رسانه‌ها را به ایفای نقش های مهم، در فرایند دستور کار و تصمیم‌گیری رهنمون کند. یعنی به اینکه چه مسائلی مهم در نظر گرفته شوند و کدام مسائل مهمتر ازبقیه هستند، کمک کند. گروه‌های فشار و احزاب سیاسی به‌ویژه در روابط دوسویه میان سیاستمداران و بوروکراتها و انواع مختلف فعالان سیاسی و بخش های خاص یا معین افکار عمومی در جامعه، اهمیت دارند.

روابط غیر رسمی میان افراد و گروه ها نیز مهم هستند. به ویژه ازطریق نظریه " جریان دو مرحله ای " که درآن رهبران عقاید به عنوان کانالهای اطلاعات، به عنوان منابع فشار اجتماعی برای پیروی کردن از هنجارهای گوناگون و به عنوان منابع حمایت از به هم پیوستگی گروهی در رفتار اجتماعی و سیاسی عمل می‌کنند. اما همانند مشارکت سیاسی، ارتباطات سیاسی را نباید به طور مجزا در نظر گرفت. هر چند که این امر، از نظر تحلیلی امکان پذیرباشد. بلکه باید جزئی از الگوهای ارتباطی گسترده‌تر درجامعه به‌طور کلی در نظر گرفته شود.

2-4 ارتباطات سیاسی وافکارعمومی:

رسانه‌های همگانی بدون تردید نقش بسیار مهمی در شکل‌گیری افکار عمومی دارند. هرچند توافقی درباره ماهیت این نقش وجود ندارد. یکی ازافرادی که دراین زمینه تحقیقات زیادی داشته است، " دنیس مک کویل " Mcquill است، که نوع شناسی جامعی از آثار رسانه ها فراهم کرده است. در این نوع‌شناسی، او تمایز اساسی بین آثار کوتاه مدت و درازمدت و آثار عمدی و غیرعمدی برقرار می کند. او سنجش دقیق آثار مختلف را دشوار می‌داند. ممکن است در طول زمان و از یک بخش جامعه به بخش دیگر فرق کند.

رسانه‌های همگانی، مهمترین منبع اطلاعاتی درباره مسائل سیاسی در کشورهایی مانند انگلیس هستند. تحقیقات گسترده در این زمینه، این حرف را ثابت کرده است.در مورد نقش رسانه‌ها نیز،درتعیین دستورکار تصمیم گیری سیاسی، نمی توان تردید کرد. نمونه بارز این اثرگذاری بر افکار عمومی را می‌توان در جریان "واترگیت" که به رسوایی و سقوط "نیکسون" انجامید، مشاهده کرد. با این حال بررسی آثار رسانه‌ها در کنترل اجتماعی، اجتماعی شدن یا تغییرات نهادی یا فرهنگی دشوار است. رژیم‌های توتالیتر، آشکارا از رسانه‌ها برای اعمال کنترل اجتماعی و نفوذ در فرایند اجتماعی شدن استفاده می‌کنند. اما رابطه بین رسانه ها وحکومت درکشورهایی همانند بریتانیا و آمریکا بسیار پیچیده‌تر است. کمونیست‌ها معتقدند، که رسانه ها بدنبال تأمین منابع سرمایه داران هستند و برای گفته‌های خود نیزدلایل مختلفی ارائه می دهند.

3-4 تأثیرعوامل سیاسی برارتباطات:

ارتباطات سیاسی نیز مانند ارتباطات، به طوراجتناب ناپذیری از عوامل گوناگونی از قبیل عوامل طبیعی، تکنولوژیک، اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی وسیاسی تأثیر می‌پذیرند. از بین این عوامل گذشته از اهمیت تک‌تک آنها ما به بررسی عوامل سیاسی اکتفا می‌کنیم:

عوامل سیاسی برشبکه ارتباطات وبه طورقابل ملاحظه ای درمیزانی که شبکه ارتباطات تابع کنترل سیاسی حکومت هستند، تأثیر می گذارند. رسانه‌های همگانی در بسیاری ازجوامع و آشکارتر از همه درنظام های توتالیتر یا اقتدارگرا، تابع میزان متفاوتی ازسانسور هستند. برای مثال آلمان نازی ونظام های کمونیستی شوروی و اروپای شرقی، کنترل دقیقی بررسانه های همگانی و معمولا ً بر وسایل تکثیر اطلاعات، ماشین چاپ، دستگاه فتوکپی و حتی ماشین تحریر اعمال می کنند. با وجود این، کنترل اطلاعات درهمه جوامع وجود دارد. سانسور حتی به صورتی دیگر دربیشتر کشورها وجود دارد. حتی اگر به آنچه مستهجن ومخالف اخلا ق تلقی می گردد، محدود باشد.کمتر حکومتی است که سعی نمی کند، کنترل بر اطلاعات را به هرصورتی حفظ کند و بطور ضمنی براین اعتقاد که اطلاعات قدرت است، صحه نگذارد.

4-4 رابطه قدرت سیاسی و رسانه:

دربررسی رابطه بین قدرت سیاسی و رسانه ها، می توان سه مدل عمده را از یکدیگر تفکیک کرد:

الف) مدل دستکاری کردن:

براساس این مدل، صاحبان ابزار تولید درجهت منافع خودشان وسایل تولید فرهنگ و اندیشه را درجامعه کنترل می‌کنند. این مدل برپایه فلسفه مارکسیسم استواراست.

دولتها در جوامع سرمایه داری، نماینده صاحبان سرمایه محسوب می‌شوند و با استفاده از وسایل ارتباط جمعی، سعی در حفظ وضع موجود دارند. بنابراین دولت یا کسانی که مالکیت یا مسئولیت اداره این رسانه ها را برعهده دارند، آگاهانه محتوای آنها را دستکاری می‌کنند. بدین ترتیب رسانه‌ها موجب می شوند، که صاحبان سرمایه، ثروتمند شوند وثروت بیشتر، قدرت سیاسی بیشتری برای آنها به ارمغان می آورد. افرادی چون " هرمن " Herman و " چامسکی " Chomsky ازاین دیدگاه دفاع کرده‌اند.

ب) مدل هژمونی( سرکردگی)

این مدل نیز بر پایه فلسفه مارکسیسم استواراست، که اولین بار توسط " آنتیونیوکراشی " عنوان شد و ریشه در افکارمتفکرانی چون " لوی آلتوسر" و " نیکوس پولانزاس" دارد. هژمونی درلغت به معنای حاکمیت نوعی اندیشه در جوامع، طی دوره ای خاص است. این مدل، ایدئولوژی را بهتر از ساختار و منافع اقتصادی می‌بیند. براساس این دیدگاه، روزنامه نگاران و روشنفکران درجامعه بر اساس ایدئولوژی خودشان عمل می‌کنند. زیرا منافع طبقاتی و اجتماعی، و به عقیده "گرامشی"، اندیشه برتر یا تفکرحاکم در جامعه، به‌طور ناخودآگاه در ضمیر روزنامه‌نگار جا دارد و از این رو رسانه بخشی از ایدئولوژی حاکم محسوب می‌شود.

ج) مدل کثرت گرا:

در مدل کثرت گرا که بر اساس دیدگاه "ماکس وبر" طرح ریزی شده است، تنها به طبقه بندی جوامع از نظر اقتصادی توجه نمی‌شود. بلکه موقعیت‌های سیاسی و منزلت های اجتماعی نیز در آن وارد می‌شود. ازاین رو "جهت گیری" در رسانه‌ها با توجه به نیاز مخاطبان و ازسوی بازار مشخص می شود. محتوای رسانه ها متنوع می‌شود و سانسوری در کار نخواهد بود. دراین مدل، آزادی بیان حق همگان محسوب می‌شود.

5-4 انواع نظامهای حاکم بررسانه ها:

همانطور که گفته شد، رسانه‌ها عامل اصلی توزیع اطلاعات در جوامع معاصر به شمارمی‌روند و نقش هایی، ازجمله ناظران اجتماع، سازندگان افکار عمومی و مشوقان مردم در امر مشارکت سیاسی، برای آنها منظور شده است. اما رسانه‌ها در عمل، با توجه به رژیم های سیاسی متفاوت، با محدودیت‌هایی مواجهند، که گاه به صورت سانسور و گاه به شکل فشارهای مالی و گاه متأثر ازخواست مخاطبان ظاهر می‌شوند.

از دیدگاه " دوفلور " کارکرد رسانه ها را می توان همچون دیگر "نهادهای اجتماعی" درچارچوب رژیم های سیاسی مورد توجه قرارداد. "سیبرت " Sibert و همکارانش درسال 1956 برای اولین بار در یک دسته بندی، به چهار نوع رژیم سیاسی با نظام رسانه ای متفاوت اشاره می کند. بعدها "دنیس مک کویل " آنها را تحت عنوان نظریه های هنجاری درشش گروه تقسیم می کند:

1- نظام آمرانه یا استبدادی:

این نظام ازنظرتاریخی، قدیمی ترین نوع محسوب می شود و مبتنی برحق آمرانه و مطلق حکومت دربرابر رسانه هاست. به‌طوری که اداره وکنترل این وسایل درانحصار دولت است و پیامهای آنها همانند و در یک قالب تهیه و پخش می‌شوند. آلمان نازی و اسپانیای فرانکو از این نمونه‌اند.

2- نظام آزادی گرا:

این دیدگاه، ریشه درجنبش های روشنفکری قرون 17و 18 میلا دی دارد و متأثر از نظرات " جان لاک " و به خصوص " جان میلتون " می باشد، که برای اولین باردیدگاه " آزادی مطبوعات " را مطرح کرد. ویژگی عمده این نظام رسانه ای، عقل گرایی، لزوم وجود بازار آزاد تبادل اندیشه و پذیرش مسئولیت نظارتی رسانه ها برکارهای دولت می باشد.

3- نظریه کمونیستی:

ریشه درافکارفلسفی "کارل ماکس" دارد. این رویه پس ازانقلاب اکتبر روسیه درسال 1917 توسط "لنین" به کار گرفته شد. بر پایه‌ی این نظر،آزادی مطبوعات درجوامع غربی چیزی جز استثمار توده ها نبوده است. بنابراین دولت مجازاست آنها را به عنوان ابزار توسعه به کارگیرد.

4- نظریه مسئولیت اجتماعی:

این نظام درشروع قرن بیستم درآمریکا پیدا شد. دیدگاهی که توسط حقوق دانان و سندیکاهای مطبوعاتی عنوان شد.مهمترین نکته دراین نظام، حقوق گروه ها، محورکردن جامعه و ایجاد انگیزه برای گفتگوی بیشتر میان افراد بود. به این معنا که باید درجامعه، برای افراد و اندیشه‌ی آنها ارزش قائل شد. این دیدگاه، بهترین شکل کنترل ونظارت برکار رسانه ای ازطریق سندیکاهای رسانه‌ای است.

5- نظریه انقلابی توسعه ای:

این نظریه یک دیدگاه جهان سومی به حساب می آید، که به دو نوع نظام آمرانه و کمونیستی شباهتهای زیادی دارد. دراین نظام، رسانه ها درکنترل مستقیم دولت می باشند ولی مسئولیت پیشبرد اهداف توسعه ای را دنبال می کنند.

6- نظریه مشارکت دموکراتیک:

این دیدگاه، به کنترل افراطی محتوای ارتباطات توسط رسانه ها انتقاد می‌کند و خواستار مشارکت نهادهای دیگر گروه‌های کوچک در امر تولید و مالکیت وسایل ارتباط جمعی است.

بخش پنجم: ارتباطات سیاسی و نقش های مختلف آن

1-5 پیوندهای ارتباطات سیاسی

ارتباطات سیاسی، فرایندی است كه براساس آن، در جوامع دموكراتیك، رهبران سیاسی توسط شهروندان، از طریق آزادی بیان در رسانه‌های جمعی تحت كنترل قرار می‌گیرند و رهبران سیاسی نیز از طریق مجاری ارتباطی، اطلاعات شهروندان را نسبت به امور دولت تأمین می‌كنند.

در این نوع از ارتباط، كه یك فعالیت فراگیرنده به‌شمار رفته و موجب به اجرا درآمدن تمامی نقش‌های ایفاشده در نظام سیاسی می‌شود، پیوندها گوناگونی وجود دارد كه عبارتند از:

1.  مبادله پیام میان نخبگان تصمیم‌گیرنده و بین آن‌ها و بقیه‌ی‌ مردم؛

2.  مبادله پیام میان نخبگان تصمیم‌گیرنده و عامه مردم از طریق نطق‌های تلویزیونی، مكاتبات با نمایندگان، سخنرانی‌های انتخاباتی و آرای انتخابات عمومی؛

3.  اعتراضات عمومی نسبت به وضع قوانین، مالیات‌ها و ... و پاسخ‌های حكومت به این اعتراض‌ها؛

4.  یادداشت‌های سازمان‌های دولتی به یكدیگر و شهادت كارگزاران دولتی در مجلس؛

5.  بخشی از مبادلات اطلاعاتی میان اعضای سازمان‌های دولتی و غیر دولتی، خانواده و ... كه جنبه‌های سیاسی دارند؛

6.  مبادله‌ی اطلاعات میان اعضای سازمان‌های سیاسی یا دولت.

این فرایند بنیادی، كه اقدام سیاسی و تعریض سیاسی از طریق آن انجام می‌شود، به‌عنوان طریق شكل‌گیری گروه‌های سیاسی كه تلاش در جهت اثر‌گذاری بر سیاست‌گذاری عمومی كشورها را دارند، نقش مهمی را در جوامع به‌عهده دارد.[1]

 2-5 عناصر ارتباط سیاسی

ارتباط سیاسی دارای عناصر تشكیل‌دهنده‌ای می‌باشد، كه شناخت آن‌ها به بررسی ارتباطات سیاسی یاری می‌رساند و آن‌ها را می‌توان این‌گونه برشمرد:

1.  پیام‌دهنده(فرستنده)؛ هر فرد یا گروهی كه به‌منظور اثرگذاری بر خط مشی، دولت اقدام كند، یك پیام‌دهنده سیاسی است. انواع اصلی چنین پیام‌دهندگانی در جوامع سیاسی جدید عبارتند از: احزاب سیاسی، گروه‌های فشار، شوراها و دفاتر روابط عمومی و مانند آن‌ها؛

2.  پیام؛  پیام‌دهندگان، می‌كوشند به یاری پیام(كلمه، تصویر، کتابت و ...)، افكاری را كه در سر دارند، به ذهن دریافت‌كنندگان مورد نظرشان منتقل نمایند.

3.  رسانه؛ این عنصر، به‌عنوان مجرای انتقال پیام، پیام را به مخاطب می‌رساند. در عصر كنونی، تلویزیون، رادیو و روزنامه، به‌ترتیب بیشترین مخاطب و بیشترین اثر سیاسی را دارند.

4.  مخاطب؛ مخاطب به‌صورت مستقیم یا غیرمستقیم پیام سیاسی را دریافت می‌كند و دانش، علاقه و آگاهی دریافت‌كننده پیام، از جمله عواملی هستند كه بر اثرپذیری مخاطب مؤثرند.

5.  واكنش؛ هر ارتباط سیاسی به انگیزه‌ی ایجاد نوعی واكنش در مخاطب صورت می‌گیرد. مراحل اثرپذیری مخاطب در برابر یك پیام سیاسی، كه ارتباط سیاسی منتقل می‌كند را می‌توان این‌گونه دانست:

1. اندیشیدن مخاطب به موضوع؛

2. تغییر عقیده دادن مخاطب پیام؛

3. تحكیم عقیده در مخاطب، به‌وسیله‌ی تكرار پیام و استدلال آوردن فرستنده؛

4. تحریك شدن مخاطب برای انجام اقدام عملی، بر پایه‌ی عقیده‌ی جدید.[2]

 3-5 نهادهای مؤثر در ارتباطات سیاسی

برای ارتباطات سیاسی از نهادهای مهم بسیاری استفاده می‌شود، كه برخی از آن‌ها عبارتند از:

1.  سازمان‌ها: احزاب، اتحادیه‌ها، دیوان‌‌سالاریهای عمومی و سایر سازمان‌های فراگیر توده، كه قابلیت پیوند نخبگان، خرده نخبگان و بخشهای وسیعی از گروه شهروندان را دارند، همگی در مسیر ارتباط سیاسی مورد بهره‌داری قرار می‌گیرند.

2.  گروه‌ها: اجتماعات با سازمان‌پذیری كمتر و غالباً فراگیرندگی اندكتر نیز در این مسیر استفاده می‌شوند.

3.  مجراهای ویژه: از جمله نهادهای دیگر كه برای ارتباط سیاسی استفاده می‌شوند تظاهرات و رخدادهای ویژه است كه به‌منظور تبیین و گردآوری توجه، تحت شرایط خاصی به‌كار می‌روند.

4.  رسانه‌های گروهی: رسانه‌های گروهی همچون مطبوعات، رادیو، تلویزیون، ماهواره و ... در مسیر ارتباط سیاسی استفاده می‌شوند. از این رسانه‌ها هم در قادر ساختن نخبگان به گفتگو با یكدیگر و هم در پیوستن نخبگان به زنجیره‌های دیگر همچون شبكه‌های میان‌فردی، سازمان‌ها و ... استفاده می‌شود.[3]

 4-5 ارتباطات سیاسی و رسانه‌ها

رسانه‌های

نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:



روی خط سیاست
جدیدترین اخبار سیاسی
درباره وبلاگ

شما می توانید ضمن بهره مندی ازاخبارسیاسی داخلی وخارجی دراین وبلاگ ، با اضافه کردن یک" بک اسلش" ونوشتن کلمه forumدرانتهای آدرس این وبلاگ،درفروم عضوشویدو به تحلیل ونقد اخبار نیز بپردازید./ازهمراهی شمامتشکرم. (مدیروبلاگ:موسویان)
آخرین مطالب
پيوندها

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان روی خط سیاست و آدرس siasat4003.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





نويسندگان


خبرنامه وب سایت: